دارم امشب از گناهانم خجالت می کشم
از گناهان فراوانم خجالت می کشم
سر به زیر انداختم، از روی تو شرمنده ام
بازهم سر در گریبانم، خجالت می کشم
اشک را از من گرفته این گناه لعنتی
دارم از خشکی چشمانم خجالت می کشم
من زمین خوردم دوباره، باز دستم را بگیر
من از اینکه سست ایمانم خجالت می کشم
پر نمی گیرم به سوی آسمانت چون شده
این هوای نفس زندانم، خجالت می کشم
لطف های بی حسابت زود یادم می رود
من که قَدرت را نمی دانم خجالت می کشم
باز آوردی مرا که چوب کاری ام کنی
من از اینکه باز مهمانم خجالت می کشم
دارم از این حسرت کرببلا دق می کنم
من که از دوری جانانم خجالت می کشم
از همان بیت های سوخته...
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 166 تاريخ : چهارشنبه 31 شهريور 1395 ساعت: 9:40